به گزارش خبرنگار مهر، در بخش دوم گفتگو با عوامل و بازیگران سریال "دزد و پلیس" برخی ارجاعات سریال، شخصیت پردازی، تیم مشترک "دزد و پلیس" و "ساختمان پزشکان"، ترکیب تئاتری بازیگران و کارگردانی و نحوه دکوپاژ و تصویربرداری گپ و گفتی داشتهایم که میخوانید:
خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و هنر: در برخی سکانسهای فیلم ارجاعاتی به برخی فیلمهای سینمایی خارجی میشود. مثل صحنهای که شبیه "پالپ فیکشن" بود.
محراب قاسم خانی، نویسنده: جایی خواندم نوشته بودند فکر کردید ما نمیفهمیم این سکانس را از کجا برداشتهاید! این کار برای ادای دین بود. در واقع اتفاق خوبی است که میتواند در آثار ما بیفتد و در افزایش سطح سلیقه تأثیر داشته باشد. من از دسته کسانی هستم که معتقدم همکاران نویسنده تا میتوانند از فیلمنامههای خوب خارجی دزدی کنند. ما که اینجا امکان اکران این آثار را نداریم. در نتیجه میتوانیم بخشهایی از آنها را بدزدیم و ایرانیزهشان کنیم. "پالپ فیکشن" هم جزو فیلمهای مورد علاقه من است.
* به محدودیتهایی اشاره کردید که به حذف شخصیتهای دیگر در فیلمنامه انجامید. تصور میکنم این محدودیتها باعث شده شما بیش از پیش تمرکزتان را روی سه شخصیت اصلی بگذارید.
قاسم خانی: ما یک جنگ جدی داشتیم. آنها حتی مخالف این بودند که شقایق نقش دزد را بازی کند و ما امتیازات مختلفی را دادیم تا این را به دست بیاوریم. چون اگر شخصیت ناصر جذب یک دزد میشد جذابیت داشت، نه اینکه مثلا عاشق یک کارمند بانک شود! از اول قرار بود این سه شخصیت پررنگ باشند و خانواده و محله هم همه دزد باشند.
* این سه نقش مکمل هم هستند و قطعا بازیگران نیز در ایفایشان نیازمند تعامل با یکدیگر بودهاند. این محدودیتها و تغییرات اجباری روی بازیها چه تأثیری داشت. به ویژه برای بهنام تشکر که باید نقشی پر فراز و نشیب در زمانهای مختلف را ایفا میکرد.
بهنام تشکر، بازیگر نقش ناصر: این محدودیتها بیش از همه محراب و پیمان را اذیت کرد. گاه میشد که وسط راه متن دچار تغییر میشد. این اتفاقات انرژی ما را میگرفت. البته ما فقط بازیاش میکردیم. این حرف به آن معنا نیست که کار کم اهمیتی انجام میدادیم و نقشها حساسیت خاص خود را داشت. اما این برای گروه نویسندگان بسیار سخت بود. آنقدر ممیزی زیاد بود که من در ذهنم میگفتم اگر خانم دهقان فلان دیالوگ را بگوید ممکن است ایراد بگیرند!
*دچار خودسانسوری شده بودید!
تشکر: واقعا!
شقایق دهقان، بازیگر نقش فریبا: بیشتر به هوای اینکه ممکن است ممیزی یک دیالوگ به از دست رفتن یک سکانس منجر شود!
تشکر: با وجود اینکه متنها از ممیزی آمده بودند اما تجربه ثابت کرده که ممکن است دوباره از دست برود. اولین بار زمانی که طرح کلی را که محراب نوشته بود، میخواندم دیدم به جای شخصیت ناصر نوشته بود بهنام! خیلی سر ذوق آمدم و از آن همان موقع احساس کردم اتفاق خوبی رخ خواهد داد.
* آن زمان هنوز "ساختمان پزشکان" را بازی نکرده بودید؟
تشکر: چرا. بلافاصله بعد از آن سریال بود. وقتی وارد کار شدم نقش برق نورد و دهقان کاملا مشخص بود. آن موقع هنوز صحبت "ساختمان پزشکان2" مطرح بود. من گفتم دیگر اینجا نباشم و حتی دو سه تا گزینه خوب هم برای این نقش معرفی کردم!
کریمی: گزینهها از خودش هم بهتر بودند!
تشکر: نه بعد که فکر کردم دیدم خودم بهتر هستم! اولین چیزی هم که در این زمینه به من قوت قلب داد، ترکیب بازیگران بود. چون فضا را میدانستم هرچند فیلمنامه با جزئیات نوشته نشده بود. شاید تنها شباهت حضور هومن بود. اما وقتی او وارد صحنه شد...
* هر دو پروژه "ساختمان پزشکان" و "دزد و پلیس" در ترکیب بازیگران و تیم تولید مشترک بودند. دوست دارم بدانم تغییر کارگردان چه تأثیری بر روند کار داشت؟
تشکر: قبل از تأثیر کارگردان، فیلمنامه تأثیر میگذارد که چه فضایی در اختیار ما قرار میدهد که کارها شبیه هم نشوند. آنجا کار اپیزودی بود و یک قسمتی تمام میشد و نهایت دو یا سه قسمت بود اما این کار داستان ادامه دار دارد. نقشها هم آنقدر متفاوت بود که من خیالم تقریبا از بابت خودم راحت بود. کسی که پلیس است و حافظهاش را از دست میدهد و نقش یک انسان خفن را بازی میکند!
خانم دهقان هم دیگر خانم شیرزاد نبود! بلکه کاراکتر ویژهای داشت. بنابراین متن هم به ما ابزار میداد. تنها جایی که کار شباهت داشت، کاراکتر هومن بود که آنقدر بسط و گسترش داده شد که همه شخصیت قبلی را فراموش کردند. هنوز که هنوز است وقتی من را بیرون میبینند با نام نیما افشار صدایم میکنند اما هومن نه.
* آقای برق نورد شما چطور این کار مشکل که دوستان میگویند را انجام دادید؟
هومن برق نورد، بازیگر نقش داود: به راحتی!
تشکر: واقعا به راحتی! راست میگوید!
برق نورد: به هر حال کاراکتر شباهتهایی داشت و من هم نگرانش بودم اما چند موضوع کمکم کرد...
برق نورد: یکی حضور تیم قبلی. از همان روز اول به من گفتند باید کار طور دیگری باشد. من همیشه میگویم برای ورود به کاراکتر کلیدی وجود دارد که در فیلمنامه است. فیلمنامه حسابی البته! آن موقع چهار، پنج قسمت آماده داشتیم. آن را خواندم و از خود فیلمنامه چیزهایی یافتم. من همواره برای نقش یک مهندسی میکنم و منتظر میمانم ببینم گریم چه جوابی میدهد. روز اولی که آمدم گریم که افتضاح بود. گرچه در تست گریم اتفاق خوبی رخ داده بود اما روز اول تصویربرداری اتفاق دیگری افتاد. من معمولا درباره گریم و لباس چیزی نمیگویم مگر اینکه اذیتم کنند.
زمانی که کار گریم تمام شد، خیلی عصبی بودم و موی گریم کاملا ناشیانه روی سرم بود. روز اول که به سعید آقاخانی پیشنهاد داده بودم سرم را بتراشم موافقت نکرده بود اما وقتی با همان گریم سر صحنه رفتم خود آقاخانی در اولین برخورد گفت چرا این شکلی شدهای!؟ گفتم سعید بگذار موهایم را بتراشم. بهنام هم پافشاری کرد. بنابراین مویم را تراشیدم. خوشبختانه متن هم پربار بود.
* در این مرحله تعاملتان با نویسنده چطور بود؟
قاسم خانی: مثلا شوخی "ما دو راه بیشتر نداریم" تنها یک بار در فیلمنامه آورده شده بود اما چون بامزه بود ادامهاش دادیم. بازیگرانی هستند که برایشان هر چیزی بنویسی یک جور بازی میکنند! اما برای هومن دو نقش مشابه نوشتیم و متفاوت بازی کرد.
مهرآوران: یکی از ویژگیهای بازیگران تئاتر این است که روی صحنه نمایش اصلاح میشوند و به تصویر برمیگردند.
قاسمخانی: من از این تعامل با تئاتریها که از "مسافران" آغاز شد و با حسن معجونی کار کردیم راضی هستم، بعد هم که هومن و بهنام در "ساختمان پزشکان" به ما پیوستند. گروهی به عنوان بازیگر به کار اضافه شدند که همراه خودشان دلسوزی و دقت و تحلیل آوردند. بازیگری که با نویسنده حرف میزند را دوست دارم. کسی که فقط میآید کارش را انجام میدهد و به نویسنده کاری ندارد، نه درباره نقش سوالی برایشان ایجاد میشوند نه نسبت به آن نگران هستند.
حضور این افراد یک مسئولیت پذیری را به گروه تزریق کرد. وقتی کسی میبیند بازیگر اینقدر نگران است به عنوان کارگردان نمیتواند جوابش را ندهد. این کارگردان را ملزم به داشتن اطلاعات بیشتر میکند.
تئاتر برای تئاتریها از نظر مالی منصفانه نیست و تلویزیون از این بعد به آنها کمک میکند و باعث میشود بیشتر دیده شوند. از طرفی این برای تئاتر هم خوب است و استقبال بیشتری از نمایش بازیگرانی میشود که در تلویزیون برای مردم محبوب شدهاند.
* جالب اینکه این ماجرا در آثار کمدی خیلی جواب دادهاند. بازیگرانی چون تشکر و برق نورد که کمدی را در تئاتر تجربه نکرده بودند، با حضور در چنین نقشی در تلویزیون خوش درخشیدهاند.
قاسم خانی: من و پیمان هم اولین بار بهنام را در نمایش "خدای کشتار" دیدیم که تئاتری جدی بود اما بازی او یک طنزی به همراه داشت. از هومن هم تئاتر ندیده بودم اما بعد از همکاری کارشان را دیدم.
برق نورد: یک ماجرای جالب. اجرای نمایش "آوازه خوان طاس" قبل از "دزد و پلیس" آغاز شد. بعد از اینکه پنج قسمت سریال روی آنتن رفت، تماشاگران کودک ما زیاد شدند! آغاز نمایش هم به شکلی بود که من در صحنه بودم و تماشاگران را میدیدم از خودم میپرسیدم چرا اینقدر بچه به نمایش آمدهاند! برایم خیلی جالب بود. نمایش که تمام میشد همه پدر و مادرها از من میخواستند با بچههایشان عکس بگیرم!
* اصولا عادت کردهایم کارهای کمدی را به شکل آپارتمانی ببینیم. حتی سریال موفقی مثل "ساختمان پزشکان" نیز چند لوکیشن محدود داشت. اما ویژگی بارز این کار حضور امیر معقولی با سابقه حضور در "زیر هشت" سیروس مقدم است که شیوه تصویربرداری کار را متفاوت میکند. به این معنا که رد پایی از سبک مقدم در کار دیده میشود و تعدد لوکیشن هم "دزد و پلیس" را نه تنها در میان کارهای کمدی بلکه دیگر سریالها نیز متفاوت میکند. حالا که کارگردان در جمع حاضر شده، بازیگران درباره سختیها یا ظرفیتهایی که چنین فضایی در مقایسه با کارهای دیگر در اختیارشان میگذارد، بگویند.
دهقان: خب هر کاری با کار دیگر فرق میکند. نمیشود تفاوتهایشان را گفت.
برق نورد: من از سعید گله دارم. چرا خودش هیچوقت هیچ جا حاضر نمیشود. همیشه ما باید به جایش حرف بزنیم.
دهقان: مسائل بیشتر پشت صحنهای است، هوا گرم بود، شرایط سختی داشتیم.
کریمی: اولین کار سعید بود که تک دوربین کار میکرد و نیرویی چون امیر معقولی داشت. او همه کارهایش با دکوپاژ بود و هیچوقت بزن دررو کار میکرد. او بازیگر خوبی است و طنز را میشناسد. سعید در این کار یک آدم دیگر بود. خودش اعتراف میکرد کارهای دیگر دو دوربینه بود که رویان قاسم خانی هم میتواند کارگردانیاش کند! معقولی طوری بود که وقتی دو بازیگر با هم بازی میکردند، در کات این طرفی با بازیگر حرف میزد.
قاسم خانی: معلوم است از معقولی پول گرفته!
برق نورد: حرف هم نمیزد. یکدفعه آدم را میگرفت.
کریمی: برای همین سعید اینجا واقعا کارگردانی سینما کرد و میشود به او 20 داد. خودش هم همیشه میگوید که در خانه و سر رفاقت خیلی خوب، اما در کار زهرمار است. واقعا بعضی وقتها زهرمار میشد! بعضی جاها خیلی بهم میریخت. فشار زیاد بود.
دهقان: از میان این تیم، فکر میکنم فقط من تجربه دومم با آقاخانی را داشتم. من سریال "زن بابا" را دو سال پیش با آقاخانی کار کردم. زمانی که محراب به من گفت آقاخانی این کار را میسازد، میدانستم او حال و هوایی را با خودش به کار میآورد که در به تصویر کشیدن درستتر فیلمنامه موثر است. انتخاب طراح صحنه و لباس و تصویربردار هم خیلی به این موضوع کمک کرد.
تمام تلاش سعید آقاخانی این است که زندگی در کارش جریان داشته باشد. محراب کمدی دیالوگی دارد و میتواند یک قسمت کامل را در همین اتاق با همین افراد پشت میز بنویسد، شاید سروش صحت و مهران مدیری خیلی اصرار نداشته باشند که حرکتهای زیادی در صحنه باشد، کارشان موفق بوده و جواب هم گرفتهاند اما سعید آقاخانی حتما دلیلی پیدا میکند که بازیگر را از جایش بلند کند. برای اینکه از نظر دید بصری بیننده خسته نشود. روحیه جریان داشتن زندگی در کار را سعید آقاخانی داشت.
گفتگو: مریم عرفانیان ، آروین مؤذن زاده